یه تابستون ِ دیگه و بازم دیدن ِ تو ..♥اونقدر لحظه های باتــو بودن خوش می گذره که دوست دارم هیچ وقت زمان نگذره و تــموم نشه ..اما همیشه اومدنت پیشم رفتن هم داره ،
درسته که خیــــلی حالم بد میشه و تو اون چند روز ِ کم کلی بهت وابسته میشم امــآ باز هم خداروشکر که تو این 2-3 ماه ِ اخیر چند بار تونستیم هم دیگه رو ببینیم ...یک هفته میشه که رفتی ...بــه خاطر ِ کارت نتونستی بیشتر بمونی اما تو این چند روز هم کلی بــا هم بودیم ،، بیرون رفتن ها و شبا طبق معمول فیلم دیدن هایی که صرفا برای بــآهم بودنه ♥و هیچ منظورِ دیگه ای نداره عاشــق وقتهایی ام که تو جمع دوتایی باهم مشغول ِ کاری می شیم و تو دنیای خودمون غرق می شیم ♥ کاریم به کسی نداریم و کیف می کنیم از باهم بودنمون .....مثل همون شبی که شام خونه ی مــآ دعوت بودی و کلی بهمون خوش گذشت .....همیشه دوست داشتی برات نقاشی بکشم و تو موقع کشیدنش نگاه کنی ،بلاخره اون شب جلوت نشستم و شروع کردم به کشیدن ..اینم نقاشی
یادش بــه خیـــــر
چقـــدررر خندیدیم ..انگار تــو اون لحظه تموم ِ دنیــا مال ِ من بود♥وقتی داشتم نقاشی می کشیدم شمــآ هم جلوم دراز کشیده بودی و مشغول ِ شیطونی بودی ،،نــوازش می کردی دستمو ...منم که جنبه ندارم با هــر دفعه نوازشت می رفتم آسمــون و همــه چــی انگار از مغزم می پرید ... و بعد از تــموم شدنش با خواست ِخودت بهت دادم یـادگاری پیشت بمونهه ..
+ دیــدار ِ دوبارت آرزومــه عشــقم ♥
+ سربازی خر است ...نزدیک میشیم به بدترین روزها..
خدایــآ خودت به جفتمون صبر بده